آنتوآن زند رلوی ( پایه گذار شیطان پرستی مدرن ) لعنت بر او و پیروانش
آنتون زندرلوى در یازدهم آوریل 1930 متولد شد. نام اصلى وى هوارد استانتون لوى بود. وى در سن شانزده سالگى براى همراهى با سیرک، خانه را ترک مىکند. در آن سیرک با شیرها سر و کار پیدا مىکند. روحیه مهربان و خوگرفته وى با حیوانات به او کمک مىکند از تربیت کنندگان شیر شود. دو سال بعد در یک کارناوال در نقش نمایش دهنده زیبایى اندام ظاهر مىشود و همچنین به هیپنوتیسم افراد مىپردازد. وقتى در سال 1948 دوره تعطیلى زمستانه کارناوال شروع مىشود، براى نمایش زیبایى اندام به یکى از باشگاههاى زیبایى اندام در کالیفرنیاى جنوبى مىرود و در همین باشگاه با مرلین مونرو (MonroeMarliyn) آشنا مىشود و با او ازدواج مىکند. در سال 1951 نیز با دختر چهارده سالهاى به نام کارول لانسینگ (Lansing Carole) ازدواج مىکند و پس از آن به مطالعه در جرمشناسى در کالج شهر سان فرانسیسکو مشغول مىشود . از این زوج، دخترى به نام کارلا در سال 1952 متولد مىشود. لوى درهمین سال به عنوان عکاس پلیس سان فرانسیسکو مشغول به کار شده و با بخش ناپسند کارهاى بشر، یعنى قتل و بزه دیدگان، تجاوز به عنف آشنا مىشود. همچنین ضمن عکسبردارى از صحنههاى تکان دهنده تصادفات خونین با این بخش از حوادث زندگى آدمیان نیز روبه رو مىگردد. لوى مىگوید تجرییات همین دوره باعث شد که منکر خدا شود. لوى در خانه بزرگى که به (خانه سیاه) معروف شد زندگى مىکرد. رفتارهاى نامتعارف و عجیب لوى در این مکان بدنام ، خود به دستاویزى نمایشى تبدیل شده بود. زندگى در خانهاى سیاه و بدنام با حیواناتى مانند رتیل، مار بوآ، پلنگ و شیرى به نام تولگار (tollgate) توجه بسیارى را به خود جلب کرده بود. لوى در همین (خانه سیاه)جلسات هفتگى خود را برپا مىکرد و به امور رازآلود و موضوعات سیاهى مانند خون آشامها، آدمهاى گرگ صورت، شکنجه گرى و جنون مىپرداخت. این نشستها با استقبال زیادى روبه رو مىشود. و لوى از این راه براى آنچه که (حلقه جادویى) مىنامید، 5/2 دلار دریافت مىکند. بعد از آنکه در سال 1966 کلیساى شیطان را بنا مىنهد، چهره مشهور محلى مىشود و تا حدودى از جایگاه ملى نیز برخوردار مىگردد. اما در دهه 1970 محبوبیتش را بتدریج از دست مىدهد و در سال 1975 به دنبال نزاع با معبد ست (setofTemple )، از فضاى عمومى کناره مىگیرد. او دوباره در دهه 1990 با آلبومى از موسیقىهاى خود و عکسهاى زیبایى اندام به عرصه اجتماع باز مىگردد. یکى از آلبومهاى موسیقى وى شیطان به تعطیلات مىرود (asatan.taes1995holiday) نام دارد. لوى تا زمان مرگ روى کتاب خود با عنوان شیطان سخن مىگوید (Speaks Satan)کار مىکند این کتاب در سال 1998 با مقدمهاى از اسقف اعظم کلیساى شیطان، مارلین مانسون به چاپ رسید. اواخر عمر لوى با درگیرىها ومشکلات بسیارى همراه مىشود. در سال 1990 دخترکوچک او زینا شرک (SchreckZeena)، در انظار عموم از پدرش مىجوید و به راهبه کلیساى رقیب یعنى معبد ست مبدل مىشود. زینا، پدرش را دروغگو و غیر قابل اعتماد مىداند و حوادث زندگى او را سراسر دروغ مىخواند. در سال 1991 لورنس رایت (Lawrence Wright) درنشریه سنگ غلتان (Stone Rolling) مقالهاى مىنویسد که زندگى لوى را با چالش مواجه مىکند. در همین سال بعد از محکوم شدن در دعوایى میان او و همسر سومش، دیانا هاگرتى (HagertyDiana)، مجبور مىشود (خانه سیاه) را بفروشد. بیوگرافى لوى نوشته بلانکه بارتون با عنوان دروغهاى جذاب، زندگى لوى را (سرشار از نادرستىها و پلیدىها) جلوه مىدهد. جان ریموند (John Raymond)، تمامى اعمال و مناسک شیطانى را به مسخره مىگیرد و مىنویسد که دو آنتون لوى وجود داشت: یکى خرقه سیاهى که پایه گذار کلیساى شیطان بود و دیگرى کسى که چیزهایى آفرید تا خلوتش را پر کند و آنچه را در خلوت خود، جعل کرده به مطبوعات دهد تا او را معرفى کنند. لوى مىگفت من نمىخواهم این افسانه از بین برود، این خطر وجود دارد که وقتى شمابا جوانانى مواجه شوید که مرا الگو قرار دادهاند، سرخورده و مأیوس شوید ؛ من ترجیح مىدهم پیشینهام را در راز آلودگى کفن بگیرم و دفن کنم!
لیست کل یادداشت های این وبلاگ